پیش خریدن. خریداری کردن قبل از وقت. هر چیز که پیشکی خرند یعنی وجه آنرا از پیش دهند. بیع سلم. خریدی پیش از تغییر قیمت: هرچه بینی همگی پیش خرید عدم است در قفای همه تحصیل نکوحالی کن. واله هروی (از آنندراج)
پیش خریدن. خریداری کردن قبل از وقت. هر چیز که پیشکی خرند یعنی وجه آنرا از پیش دهند. بیع سلم. خریدی پیش از تغییر قیمت: هرچه بینی همگی پیش خرید عدم است در قفای همه تحصیل نکوحالی کن. واله هروی (از آنندراج)
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
که پیش خیزد، که از قبل خیزد، خدمتکار، چالاک، (غیاث)، خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد: منم که جوش فغان بر لب خموش من است خروش محشریان پیش خیز جوش من است، طالب آملی (از آنندراج)، اجل دنباله دار غمزه های چشم بی باکش قیامت پیش خیز جلوه های قد چالاکش، علی نقی کمره ای (از آنندراج)، بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست پیش خیز شور محشر آن قدو بالا بس است، صائب، ، نشید و آهنگ سرود، (غیاث)، به اصطلاح کشتی گیران، نوچه، که کشتی گیر اول با او کشتی میگیردو پس خیز، آنکه بعد از کشتی حریفان با او کشتی میگیرد: چه می پرسی از ف تنه آن عزیز که او را قیامت بود پیش خیز، وحید (در تعریف معشوق کشتی گیر)
که پیش خیزد، که از قبل خیزد، خدمتکار، چالاک، (غیاث)، خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد: منم که جوش فغان بر لب خموش من است خروش محشریان پیش خیز جوش من است، طالب آملی (از آنندراج)، اجل دنباله دار غمزه های چشم بی باکش قیامت پیش خیز جلوه های قد چالاکش، علی نقی کمره ای (از آنندراج)، بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست پیش خیز شور محشر آن قدو بالا بس است، صائب، ، نشید و آهنگ سرود، (غیاث)، به اصطلاح کشتی گیران، نوچه، که کشتی گیر اول با او کشتی میگیردو پس خیز، آنکه بعد از کشتی حریفان با او کشتی میگیرد: چه می پرسی از ف تنه آن عزیز که او را قیامت بود پیش خیز، وحید (در تعریف معشوق کشتی گیر)
طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد، فزون از همه زندگانیت بادخ (نظامی)، قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند، پیشکی وسلم فروخته غله نارسیده و میوه ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا (گفت که) فردا دهمت من سه بوس فرخی، امید به از پیش خورد. (فرخی)
طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد، فزون از همه زندگانیت بادخ (نظامی)، قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند، پیشکی وسلم فروخته غله نارسیده و میوه ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا (گفت که) فردا دهمت من سه بوس فرخی، امید به از پیش خورد. (فرخی)