جدول جو
جدول جو

معنی پیش خرید - جستجوی لغت در جدول جو

پیش خرید
خریدن کالایی که هنوز حاضر و موجود نیست و خریدار پولی می دهد که بعد کالا را تحویل بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
پیش خرید(لَ)
پیش خریدن. خریداری کردن قبل از وقت. هر چیز که پیشکی خرند یعنی وجه آنرا از پیش دهند. بیع سلم. خریدی پیش از تغییر قیمت:
هرچه بینی همگی پیش خرید عدم است
در قفای همه تحصیل نکوحالی کن.
واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پیش خرید
خریدی پیش از تغییر قیمت
تصویری از پیش خرید
تصویر پیش خرید
فرهنگ لغت هوشیار
پیش خرید
سلف، سلم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش خیز
تصویر پیش خیز
آنکه پیش تر یا زودتر برخیزد، خدمتکار یا شاگرد چست و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش خورد
تصویر پیش خورد
پیش خور، برای مثال جهان پیش خورد جوانیت باد / فزون از همه زندگانیت باد (نظامی۵ - ۱۰۱۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش ترین
تصویر پیش ترین
جلوترین، پیش از همه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیر خرد
تصویر پیر خرد
عقل کل، فرد کامل، مرد دانا و عاقل
فرهنگ فارسی عمید
(شِ خَودْ / خُدْ)
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) :
یار باید پند ناصح نشنود
سرو بالا پیش خود بر پای باش.
نعیمی گیلانی.
خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو
نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو.
تأثیر.
بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش
التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش.
محمدسعید اشرف
لغت نامه دهخدا
مدرسه پیش برد، نام مدرسه ای در جانب جنوب مسجد جامع هرات از آثار مولانا جلال الدین محمد قائنی. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 13 شود)
لغت نامه دهخدا
عزم و اراده، (آنندراج)،
پیش بینی، دیدنی از پیش
لغت نامه دهخدا
(دَ)
در روسی بمعنی پتو، مفرش گونه ای که لحاف و فرش و امثال آن در آن بندند
لغت نامه دهخدا
که پیش خیزد، که از قبل خیزد،
خدمتکار، چالاک، (غیاث)، خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد:
منم که جوش فغان بر لب خموش من است
خروش محشریان پیش خیز جوش من است،
طالب آملی (از آنندراج)،
اجل دنباله دار غمزه های چشم بی باکش
قیامت پیش خیز جلوه های قد چالاکش،
علی نقی کمره ای (از آنندراج)،
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قدو بالا بس است،
صائب،
، نشید و آهنگ سرود، (غیاث)، به اصطلاح کشتی گیران، نوچه، که کشتی گیر اول با او کشتی میگیردو پس خیز، آنکه بعد از کشتی حریفان با او کشتی میگیرد:
چه می پرسی از ف تنه آن عزیز
که او را قیامت بود پیش خیز،
وحید (در تعریف معشوق کشتی گیر)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
آنکه از پیش چیزی را خریداری کرده باشند. خریده داشتن قبل از موعد مقرر و تغییر بها
لغت نامه دهخدا
(رِ خِرَ)
عقل. عقل کل. فرد کامل. مرد هنر. (آنندراج). مرد دانا و عاقل:
درین چمن که گلش پیش خیز صبحدم است
بشرع پیر خرد خواب صبح عصیان است.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
عمل پیش خر، خریدن پیش از موعد
لغت نامه دهخدا
(هََ ش ش)
پیش خر کردن. خرید پیش از موعد مقرر و تغییر بها
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خَ)
نقدمعامله کن. نسیه نخر. که دستادست خرد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خریدن چیزی قبل از آنکه موعد فروش فرا رسد پیش خرید، آنکه پیش خرد کسی که قبل از فرا رسیدن موعد بخریدن متاعی پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه از پیش چیزی را خریداری کرده باشند خریده داشتن قبل از موعد مقرر و تغییر بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر خرد
تصویر پیر خرد
فرد کامل، عقل کل، مرد دانا
فرهنگ لغت هوشیار
پیش بردن انجام دادن: پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم
فرهنگ لغت هوشیار
درد دایم زائو قبل از تولد بچه درد ابتدایی زن باردار قبل از شدت آن و پیش از تولد فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دید
تصویر پیش دید
پیش بینی دیدن از قبل، عزم اراده
فرهنگ لغت هوشیار
طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد، فزون از همه زندگانیت بادخ (نظامی)، قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند، پیشکی وسلم فروخته غله نارسیده و میوه ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا (گفت که) فردا دهمت من سه بوس فرخی، امید به از پیش خورد. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خری
تصویر پیش خری
عمل پیش خر خریدن پیش از موعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خیز
تصویر پیش خیز
شاگرد وآنکه پیش از دیگران برخیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش ریز
تصویر پیش ریز
بودجه
فرهنگ واژه فارسی سره
پیش ترین
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که درآمد کاری را قبل از انجام دادن آن گرفته و خرج کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین خرمن پس از برداشت محصول
فرهنگ گویش مازندرانی
سلف خر کسانی که محصول کشاورزان را قبل از برداشت ارزان خریده
فرهنگ گویش مازندرانی